جملاتی از برگان و مشاهیر  

          

محبت همه چیز را شکست می دهد و خود شکست نمی خورد .  

نیکی و خوش اخلاقی ، شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند .

خوش اخلاقی روزی ها را زیاد می کند و میان دوستان انس و الفت پدید می آورد .

خودتان را بر خوش اخلاقی تمرین و ریاضت دهید ، زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقی خود به درجه روزه گیر شب زنده دار می رسد .

اخلاق خود را نیکو گردانید و با همسایگان خود مهربان باشید و زنان خود را گرامی بدارید تا بی حساب وارد بهشت گردید .

اگر کودکان طوری ساخته شده بودند که از ترس شکست ، از دست زدن به کارهای تازه هراس داشته باشند ، هرگز از گهواره خود بیرون نمی آمدند .

شما نمی توانید اعتماد به نفس را بسته بندی شده به دست فرزندان خود بدهید ، آنها باید ببینند شما زندگی خودتان را با اعتماد به نفس می گذرانید تا همان گونه پرورش یابند .

در خانواده هایی که به استقلال شخصیت توجه دارند هر حرکت کودک به سوی داشتن شخصیت مستقل ، امری طبیعی و عادی تلقی می شود ، نه به عنوان ایستادگی در برابر قدرت والدین .

روزی لقمان به پسرش گفت : امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی

اول این که : سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری .

دوم این که : در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی .

سوم این که : در بهترین کاخ ها و خانه ها ی جهان زندگی کنی .

پسر لقمان گفت : ای پدر ما یک خانوادهی بسیار فقیر هستیم ، چطور می توانم این کارها را انجام دهم ؟

لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری ، هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای دنیا را می دهد .

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای گیری ، آن گاه بهترین خانه های دنیا مال توست .

 زمان زیادی طول کشید تا فهمیدم وقتی از کسی « نفرت » دارم هیچ اذیت و آزاری به او نمی رسد . این من هستم که « آزار » می بینم .

 ارزش انسان به تعداد خدمتکاران او نیست ،بلکه به تعداد کسانی است که او به آنها خدمت می کند .

الماس حاصل فشار بیش از حد است،فشار کمتر بلور و کمتر از آن زغال سنگ را پدید می آورد .

اگر باز هم فشار کم شود ، حاصل چیزی جزسنگواره ی برگ ها یا زنگار ساده نخواهد بود .

« فشار » می تواند شما را تبدیل به موجودی ارزشمند بدل کند.موجودی شگفت انگیز ، کاملا زیبا و بسیار محکم .

لینک دانلود کل مطلب 28 صفحه



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 6 آذر 1394برچسب:, ] [ 16:4 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

حکایت

حکایت زیبای پیر مرد تهی دست

   

 
حکایت زیبای پیر مرد تهی دست
  پیرمرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخش نمود...
نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت:‌
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه


موضوعات مرتبط: پند و اندرزهای زیبا و خواندنی ، داستان های آموزنده



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 22 آبان 1394برچسب:, ] [ 17:55 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

شعر درباره پروین اعتصامی

پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.

گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 21 آبان 1394برچسب:, ] [ 11:15 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

سلام به همه ی مادران 

گاهی یه اتفاق ساده ، خیلی تو زندگی انسان تاثیر می زاره. چند روز پیش رفته بودم برای دخترم نیایش چندتا ماهی برا روز تولدش بخرم. تو مغازه ی ماهی فروشی بودم که دیدم یه پسر بچه ی حدودا 12ساله وارد شد. آکواریوم ها رو نگاه کرد ، بعد از چند دقیقه رفت. اون لحظه زیاد به این موضوع اهمیت ندادم . اما دوباره بعد از چند لحظه دیدم که پسر بچه این بار با خانمی که معلوم بود مادرش وارد مغازه ی ماهی فروشی شد.مادر رو کرد به فروشنده و لحنی خیلی مهربان گفت: ((حقیقتش چند روز پیش اتفاقی آکواریم پسرم رو موقعی پاک کردن شکستم حال آومدم دوباره برایش یکی بخرم ، چون ناراحتم این اتفاق افتاده. دوست دارم براش جبران کنم.)) جمله ی این مادر برام بی نهایت ارزشمند بود ، چون همین طور  که ما از فرزندانمان انتظار داریم وقتی اشتباهی یا خطای می کنند. از ما عذر خواهی کنند. مانیز باید........ بقیه داستان باخودتون.

ای مادری که شب های سرد زمستان با نفس گرم خوذ

گرما بخش وجودم بوده ای تو را می ستایم.

هزاران بوسه بر دستان زحمت کش ماداران این مرز بوم



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 20 آبان 1394برچسب:, ] [ 16:48 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

نکات دستوری بخوانیم و بنویسیم پایه ی پنجم

نکات دستوری بخوانیم و بنویسیم پایه ی پنجم

 

مفهوم شخص در فعل:

در مفهوم شخص نیز وجود دارد . مفهوم شخص یعنی اینکه گوینده فعل را به خود نسبت دهد یا به مخاطب خود یا افراد دیگری . فعل را به خود نسبت دهد آنرا  اول شخص یا متکم می گویند.مثل رفتم اگر گوینده ی فعل را به مخاطب نسبت دهد دوم شخص مثل رفته ای اگر گوینده فعل را به فرد دیگری نسبت دهد سوم شخص مثل رفت

اول شخص مفرد    من    رفتم            اول شخص جمع     ما    رفتیم

دوم شخص مفرد     تو    رفتی          دوم شخص جمع     شما   رفتید

سوم شخص مفرد    او    رفت           سوم شخص جمع    آنان    رفتند

فعل های پیشوندی :

فعل پیشوندی آن است که از یک پیشوند و از یک فعل ساده ساخته می شود:برداشتن – فروختن – وارفتن- بازداشتن

فعل های پیشوندی مرکب:که از ترکیب یک اسم ویک پیشوند ویک فعل ساخته شده است مثال:سرباز زدن- تن در دادن – سر در آوردن – تن+ در+ دادن= تن در دادن

حرفهای ربط:

حرف ربط کلمه هایی هستند که دوکلمه یا دو جمله را به هم ربط می دهند وآنها را هم نقش و هم پایه یکدیگر می سازند یا جمله ای را به جمله ای دیگر ربط می دهند و یکی را وابسته دیگری قرار می دهند:

مثال:مجید وبهروز را در خیابان دیدم . در این جمله(و) حرف ربط است و مجید وبهروز هردو مفعول است.

حرفهای ربط ساده:

اگر- اما- خواه-نه-لیکن

حرفهای ربط مرکب:

همینکه- به هر حال – هرگاه که – همان طور

  جمع مکسر:

اسمهای عربی که هیچ یک از نشانه های جمع را نداردبلکه گاهی با تغییر حرکت و گاهی با افزودن وکم کردن حرف یا حروفی بصورت جمع در می آیند و در عربی آنها جمع مکسر یعنی شکسته می نامند. زیرا صورت مفرد آنها می شکند . جمع مکسر مخصوص کلمات عربی است.

مثال:کتب – مجالس – اخلاق – وسایل – ادوار

بیت:

هرسطر از شعر را یک بیت می گویند،هربیت از دو مصراع یا(مصرع)تشکیل می شود.

ردیف:

کلمه یا کلمات مکرری است که در آخر هر بیت شعر می آید یا در آخر مصراع های بیت تکرار می شود.

قافیه:

حرفی یا حروفی مشترک در پایان مصراع های شعر را می گویند.

مثال:بخور تا توانی به بازوی  خویش/ که سعیت بود در ترازوی   خویش

                          قافیه     ردیف                       قافیه       ردیف

نهاد:

قسمتی از جمله است که درباره ی آن خبری می دهیم.

گزاره:

خبری که درباره ی نهاد داده می شود.

مثال:علی    کتاب می خواند

      نهاد        گزاره

توجه:

امکان دارد نهاد یا کلمه و گزاره چند کلمه باشد و بالعکس.

او    بازی می کند.

نهاد     گزاره

دانش آموزان کلاس پنجم دبستان سعدی   آمدند

               نهاد                            گزاره

چه وقت نهاد فاعل است ؟ وقتی که نهاد بر کننده ی کار دلالت کند.

مثال: علی نامه می نویسد.

        نهاد

        فاعل

نهاد دو گونه است نهاد جدا وپیوسته

نهاد جدا:گروه اسمی است که معمولاً در ابتدای جمله می آید واغلب می توان آنرا حذف کرد.

مثال:غذا می خوریم= ما غذا می خوریم ما در جمله حذف شده و از طریق فعل می توان فهمید.

مفعول:

کلمه ای است که فعل بر آن واقع شده است مفعول در قسمت گزاره است

محمد غذا را آورد.     توجه:«را» یکی از علامت مفعول می باشد.

       مفعول

تفاوت گزار و گذاره:

(1)گزاردن به معنی ادا کردن – به معنی آوردن- انجام دادن و گزار به معنی امر گزاردن (بگزار) و نیز به معنی گزارنده در ترکیب یا کلمه ای دیگر است .مثال:خدمت گزار- سپاسگزار- نمازگزار – خواب گزار

(2)گزارده یعنی نهادن وچیزی را در جایی قرار دادن و گذارنده یعنی کسی که چیزی را در جایی می گذارد گذرا به معنی امر به گذاردن (بگذار) و نیز  معنی گذارنده در ترکیب یا کلمه ای دیگر است .مثال:تخم گذار- قانون گذار

حرف نشانه ی ندا:

حرفهای نشانه حرفهایی هستند که برای تعیین نقش کلمه در جمله می آیند.

(الف):که به عنوان نشانه ی ندابکارمی روند.مثال:خدایا- دلا- پروردگارا.

(ای):مانند الف نشانه ی نداست و در اول کلمه می آید وآنرامنادا میکند.

مثال:ای رفیق-ای برادر-ای خدا-ای آقا.

(یا):مانند-«الف»- و «ای» نشانه ی نداست. مثال:یا رب-یاعلی-یاحسین.

مترادف-متشابه-متضاد:

کلمات از حیث مناسب و ارتباط با هم سه گونه اند.

(1) از حیث لفظ جدا ولی از حیث معنی یکی هستند.

مثال :علم و دانش –جامه ولباس-صلح وآشتی که به این کلمات مترادف هم می گویند.

(2)کلمات متشابه سه دسته هستند:

الف:کلماتی که در نوشتن یکی اما در لفظ و معنی جدا هستند مثال:کرم-کرم

ب:کلماتی که در نوشتن ولفظ یکی اما در معنی جدا مثال:کلمه شیر وکلمه ی پروانه

ج:کلماتی که در لفظ یکی اما در نوشتن و معنی جدا مثال:خاروخوار

(3)نه تنها از جهت لفظ یا معنی یکی نیستند بلکه از حیث معنی ضد هم نیز هستند.

مثال:دانش و نادانی –روشن وتاریک به اینگونه کلمه ها متضاد می گویند.

معادل سازی :

یعنی کلمه ای که به زبان فارسی جایگزین کلمه ای به زبان بیگانه می شود.

مثال:مدال:گردن آویز           سایز=اندازه     ترمینال= پایانه

تفاوت صفت وموصوف با مضاف و مضاف الیه:

الف:مضاف الیه را می توان جمع بست اما صفت جمع بسته نمی شود .

ب:مضاف الیه همیشه اسم یا جانشین اسم است اما در ترکیب وصفی یک جزء حتماً صفت است .

*برای تشخیص صفت موصوف و مضاف و مضاف الیه یا به آخر آنها «تر» یا بین آنها کلمه بسیار می گذاریم.مثال:دانش آموز دانا = دانش آموز داناتر یا دانش آموز بسیار دانا –موصوف وصفت

مثال:کفش علی-کفش علی تر یا کفش بسیار علی-معنی ندارد پس مضاف و مضاف الیه است.

فعل لازم:

فعلی که بدون مفعول معنی جمله را تمام کند.مثال:علی آمد.

فعل متعدی:

فعلی که علاوه بر فاعل به مفعول نیاز دارد .مثال: سعید مداد را آورد.

دیالگ چیست؟

گفتگوی دونفر باهم رادیالگ می گویند.

ساختن اسم موصوف:

اسم + صفت    مثال: گل      زیبا

                    موصوف     صفت

ساخت مضاف و مضاف الیه :

اسم+اسم=مثال:  لانه        زنبور

                  مضاف    مضاف الیه



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 20 آبان 1394برچسب:, ] [ 16:44 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.

 

یا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید.

 

یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد.

 

آب را گل نکنیم:

 

شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.

 

دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.

 

زن زیبایی آمد لب رود،

 

آب را گل نکنیم:

 

روی زیبا دو برابر شده است.

 

چه گوارا این آب!

 

چه زلال این رود!

 

مردم بالادست، چه صفایی دارند!

 

چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!

 

من ندیدم دهشان،

 

بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.

 

ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام.

 

بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است.

 

مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی است.

 

بی‌گمان آن‌جا آبی، آبی است.

 

غنچه‌یی می‌شکفد، اهل ده باخبرند.

 

چه دهی باید باشد!

 

کوچه باغش پر موسیقی باد!

 

مردمان سر رود، آب را می‌فهمند.

 

گل نکردندش، ما نیز

 

آب را گل نکنیم.

 

شعر, شعر سهراب سپهری, کفتر, اشعار سهراب سپهری



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 8 آبان 1394برچسب:, ] [ 14:44 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

 
پروین اعتصامی
 

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی

در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از

رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود. در کودکی با خانواده به تهران آمد.

پایان‌نامهٔ تحصیلی خود را از مدرسهٔ آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروع به تدریس کرد.

پیوند زناشویی وی با پسر عمویش بیش از دو و نیم ماه دوام نداشت. وی پس از جدایی از همسر،

مدتی کتابدار کتابخانهٔ دانشسرای عالی بود.

دیوان اشعار وی بالغ بر ۲۵۰۰ بیت است. وی در فروردین ۱۳۲۰

شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.

 



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ جمعه 8 آبان 1394برچسب:, ] [ 8:30 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

معنای شعر خرد و دانش(فردوسی)

خرد و دانش

توانا بود هر که دانا بود                 ز دانش دل پیر، برنا بود

انسانی که داناست به هر کاری هم تواناست .با انش دل انسان پیر جوان می گردد.

به دانش فزای و به یزدان گرای        که او باد ، جان تورا رهنمای

ای انسان علم و دانش خود را بیشتر کن وبسوی پرور دگار خود بیا . که او جان ودل شما را راهنمایی میکند

بیاموز و بشنو  زهر دانشی             بیابی ز هر دانشی ، رامشی

از هر علم و دانشی بشنو و یاد بگیر . که از هر علمی تو آرامش می گیری

میاسای از آموختن ، یک زمان           ز دانش میفکن ، دل اندر گمان

از یاد گرفتن لحظه ای آسود ه نباش وبرای آمو ختن علم و دانش لحظه ای شک به خودت راه مده

چه ناخوش بود ، دوستی با کسی        که بهره ندارد ز دانش،بسی

دوستی با کسی که بهره ای از علم و دانش نبرده نا خوشایند است.

که بیکاری او ز بی دانشی است           به بی دانشان بر ، بباید گریست

سود نرساندن او به خاطر نداشتن علم ودانش است انسانهای که فاقد علم و دانش اند باید گریه کردد

تن مرده،چون مرد بی دانش است      که نادان به هر جای،بی رامش است

انسان نادان مانند کسی است که مرده و جان ندارد و شخص نادان در هر جایی آرذامش و راحتی ندارد



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:, ] [ 15:54 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

هفت خان رستم

هفت خوان رستم

 

http://s3.picofile.com/file/7565269244/phoca_thumb_l_shah_nameh_17_.jpg  

 



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ یک شنبه 19 مهر 1394برچسب:, ] [ 15:33 ] [ احمد صباغی ]
[ ]

کتاب

فرزندم : یادت نرود که کتاب همیشه یاور توست . از خواندن آن کوتاهی نکن.

آموزگارت
.(طرح یار مهربان)به افرادی که کتاب های بیشتری مطالعه کرده باشند .امتیاز ویژه داده می شود.



موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،

برچسب‌ها:
[ یک شنبه 19 مهر 1394برچسب:, ] [ 14:57 ] [ احمد صباغی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد